حب الحسین اجننی

رمان مهدوی آمیرزا محزون

نظری ارسال نشده است...

بهمن 1403
شن	یک	دو	سه	چهار	پنج	جم
<< <				> >>
		1	2	3	4	5
6	7	8	9	10	11	12
13	14	15	16	17	18	19
20	21	22	23	24	25	26
27	28	29	30

حب الحسین اجننی

_مثل دریا بود. مثل دریا مواج. مثل بارون؛ انگار اومده بود که بخار شه و برگرده تو آسمون. نگاهم گره می‌خورد به چشم آسمان. _اگه با همین چرخه پیش بره باید دوباره بباره. مگه نه؟ آخه خودش می‌گفت شهید نمی‌میره. می‌گفت شهید شبیه بارونه. میاد خیری به زمین برسونه بخار شه ابر شه و باز بباره‌. انگار که بخواهم با دست‌هایم آسمان را بگیرم دستم را مشت می‌کنم و مولکول‌های معلق هوا را در دستم می‌فشارم. _کاشکی بارون بباره.

جستجو

موضوعات

فیدهای XML

RSS چیست؟